پسرک عاشق تنها
سلام به همه دوستان گلم من حسین عطایی متولد 14 بهمن 1369 در مشهدم این وبلاگ شخصیم تو فضای مجازی امیدوارم خوشتون بیاد ارادتمند .حسین عطایی ....
 
 

عکس عاشقانه شب عروسی

گالری تصویر زن و شوهر در شب عروسی و عاشقانه هایشان!

یه کمی هم به اطلاعاتتون اضافه کنید:

عروس به زن در شب ازدواج گفته می‌شود. نوع و کیفیت مراسم ازدواج و پوشش عروس و داماد (همسر عروس) به فرهنگ و آداب جامعه بستگی دارد. امروزه لباس توری و سپید رنگ در بسیاری از کشورها مرسوم است.
عروس همچنین به عنوان نوعی نسبت خویشاوندی سببی هم به کار می‌رود به این معنا که همسرِ پسر شخص عروس شخص است. منبع: ویکی پدیا
 

برای دیدن عکس عروسی بیشتر به ادامه مطلب روید...



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, :: 23:35 :: توسط : حسین عطایی

 
بخداعاشقی زورکی نیست....باورنداری داستان واقعی من بخون
 ـ((بنام خالق دوستی))ـ
من میخوام داستان خودودوست دخترم×الناز× رابرای شما تعریف کنم که تجربه ای بشه برای شما عزیزان..........بقرآن واقعیته
 
من صیاد برای امتحانات ترم دوم سال سوم تجربی میخوندم که یک دفعه شماره ای ازشهرزنگ زد...منم گوشی روبرداشتم وهرچه الو الو  کردم کسی جواب نداد....
ناراحت شدم وگوشی روقطع کردم....دوباره زنگ زد بازهم حرف نزد...چندین وچندبار...
تازمانیکه ...
 
بقیه داستان صیاد را در ادامه مطلب بخوانید...

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, :: 23:30 :: توسط : حسین عطایی

با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدار می شوم. حوصله جواب دادن ندارم. شماره ناشناس است و از اینکه باز هم با یکی دیگر اشتباهی گرفته شده باشم اعصابم به هم می خورد. نمی دانم چرا، اما شماره های ناشناس را دوست ندارم! تنها شماره ای که برایم آشناست شماره ژینانو است. آره ژینانو! دختری با موهای قهوه ای که ولایت بی آب و علف درونم را به یکباره بهشتی کرد پر از وجود. ژینانویی که صبح یکی از روزهای سرد زمستانی با کوله باری از برف از دامنه کوه های سر به فلک کشیده پشت شهر نمایان شد! البته ژینانو هیچگاه بهم زنگ نزد و هیچ گاه هم بهش زنگ نزدم، اما خوب شمارش آشنا بود!! انگار سلول های پوسیده مغزم در نبردی خونین آن شماره را به یغما برده بودند که هر لحظه با احضار یادش، غرور نکبت بارشان را به رخم می کشیدند....
 
بقیه داستان عاشقانه هجوم ناخوانده یک یاد در ادامه مطلب..

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:17 :: توسط : حسین عطایی

داستان عاشقانه :
سلام یه همه ی خواننده های این وبلاگ راستش الان که دارم این داستانو مینویسم امید زیادی
 
به گذاشتنش ندارم  چون فک می کنم  تو این همه داستانی که فرستاده میشه شاید داستان من
 
اصلا به چشم نیاد اما خب به هر حال من میفرستمش شاید یه روزی گذاشته شد من الان
 
۲۳ سالمه داستانم برمیگرده به زمانی که من دانش اموز دبیرستانی بودم نمیدونم چند نفر تو
 
این وبلاگ همسن منن اونایی که همسن من هستن خوب میدونن تا چند سال پیش ارتباطات
 
مثه امروز نبود اینترنت و خط و.. نبود مثه الان نبود که دوستی ها راحت باشه و هر
 
دختری  به سن دبیرستان نرسیده حداقل یه پسر تو زندگیش اومده باشه زمانی که من
 
دبیرستانی بود یعنی دقیقا سال سوم دبیرستان بودم من نه خانوادم ثروتمند بودن نه فقیر  تو
 
یه خانواده سطح متوسط به دنیا اومدم ولی خب تو تمام مراحل زندگیم از خدا و ایمان و..
 
دور نبودم  زیاد دور نشیم از داستان سوم دبیرستان بودم که تو کلاسمون دو سه تا دختر
 
بودن که دوس پسر داشت و...
 
 
بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید...


 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:13 :: توسط : حسین عطایی

بیست سال عشق یک لحظه اشتباه
 
تلخ بود؟
شیرین بود؟
یادم نمی آید
کسی کنار پنجره خاطراتم به شیشه می کوبد
نمی شنوم چه می گوید
شکلک خفه شده ای با تمام احساس ، اسمش را بی خودی هجا می کند
لبخند ژکوند مرده ای روی چهر ه ی بی روحش مزه ی دهانم را تلخ کرده
آری
حتما تلخ بود
تلخ مثل قهوه های قجری که تنها مَثَلِ مرگ موشش به ما رسیده
خسته شده
کنار پنجره ی طبقه 21 ام شناور در هوا نیم نگاه به من
دارد از خوشه ای که خیلی شبیه انگور است
شکوفه ی گیلاس میچیند
و به پایین پرت می کند
عجب کابوسی شده
با هر شکوفه ی گیلاسی که میچیند آب میرود
کوچکو کوچکتر میشود
تا خودش هم به اندازه آخرین گلبرگ شکوفه ی گیلاس خوشه ی انگوری میشود
مثل دختر پریون با لباس عروس
روی آخرین گلبرگ بالا و پایین می پردو می رقصد
عجب مکافاتی شده
گلبرگ کنده می شود و او هم همراه گلبرگ رقص کنان می افتد
تند به سمت پنجره می دوم
پایم به گوشه ی قالیچه ی مامان بزرگ گیر می کند
با سر به گلدان شمعدانی می خورم
همه چیز تاریک شد.
***
 
ادامه بیست سال عشق یک لحظه اشتباه را بخوانید...


 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:10 :: توسط : حسین عطایی

 

نامه‌ی مارسل پروست به زَدیگ، سگِ رِنَلدُو آن
به زدیگ (اندکی پس از سوم نوامبر ۱۹۱۱)
زدیگ عزیزم
 
من تو را خیلی دوست دارم ، چون من و تو هردو سرشار از اندوه و عشق به یک نفر هستیم و تو نخواهی توانست از او بهتر در این دنیا بیابی.
 
اما من حسادت نمی کنم که او با تو بیشتر وقت می گذراند، چرا که این کار را عادلانه می دانم ، زیرا تو از من شوربخت تر و دوست داشتنی تر هستی .
 
هاپوی عزیزِ من! بگذار برایت بگویم چطور این موضوع را فهمیدم: وقتی که....
 
بقیه نامه را در ادامه مطلب بخوانید...

 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:6 :: توسط : حسین عطایی

 

 

صدای خواستن
 
خیال کن
روزی
صدای خواستنت را
فریاد کنم 
و تو در لمس فواره ای احساس
موج بزنی میان واژگان خوابیده.......
فکر کن هراس دریده شود
از کور شدن گنگسوی امید...
نام قربانی شود
در پاقدم رسوایی..
فکر کن اینگونه خطر کنم
که شهر را سیلاب بمیرد
از ندامت آبهای رفته....
فکر کن تو بیایی
وآغوش شنا کند در اهتزاز عاشقی ...
 
یعنی زندگی
درست در لحظه ی افتادن 
بر خیزد....

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:2 :: توسط : حسین عطایی

 

شاعر هنوز از درد غربت مي‌نويسد
 
از لحظه‌هاي تلخ هجرت مي‌نويسد
 
در خانه اما دست خون آلود جلاد 
 
برچهره‌ي خورشيد، ظلمت مي‌نويسد

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 21:0 :: توسط : حسین عطایی

سلام این بهترین آهنگی هست که تا الان شنیدم البته برا من اینطوره دلیلش هم اینه که خیلی خاطره های قشنگی با این آهنگ دارم 

شما هم آهنگی که خیلی باهاش خاطره دارین رو بگید تا در اسرع وقت لینک دانلودش رو بزارم  

برای دانلود کلید کنید 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 20:51 :: توسط : حسین عطایی

سلام دوستای گلم امروز براتون یه کلیپ عاشقانه خیلی قشنگ میزارم من که خیلی دوسش دارم امیدوارم خوشتون بیاد

دانلود کنید حجم 5.2 مگابایت


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 20:42 :: توسط : حسین عطایی
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
داستان عاشقانه زیبا و غمگین- حتما بخوانید آیا این هم عشق است؟ یا زمانی بوده و دیگر نیست؟ پیشنهاد یک مرد به یک زن دلم برایت تنگ شده .... دل نوشته گرفته دلم دل نوشته دل نوشته داستان کما ماجرای شگفت انگيز استقامت يك كوهنورد مورچه و عسل میخواهم معجزه بخرم! روز قسمت ناشنوا نجات عشق
آرشيو وبلاگ
نويسندگان